مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
جنّت نشــانی از حــرم توست یا حسن فــردوس سـائــل کــرم توست یا حسن تنهـا نه آسمان و زمین عــالــم وجــود در زیــر ســایــۀ علــم توست یا حسن عــرش خــدا مدیـنـه، دل انـبـیــا بقـیـع جان شمع روشن حـرم توست یا حسن عالم اگر ثنای تو گـویند صبح و شــام تا صبح روز حشر کمِ تـوست یا حسن سرتا به پات حسن خداوند سرمد است آیــیــنـۀ تمـامْ نــمـای مــحــمّـــد اسـت دریــای نــور در دهـنــت آفــریــدهانـد آیــات وحــی در سخـنت آفــریــدهانــد ســرتا به پات آینــۀ حُسن کبــریــاست در بین پنــج تن حَـسـنـت آفــریــدهانـد انفــاس آسمــانــی عیــسی مــسیــح را از لحظـههای دم زدنــت آفــریــدهانــد بـیـنـایــی دو دیدۀ یــعقــوب را درست از بوی عطــر پیــراهنت آفــریــدهانـد ســرو ریــاض آرزوی خــتــم انـبـیــا بــاغ بـهـشـت یــاسمنــت آفــریــدهانــد آیـیـنـۀ مــحـمّـد و زهــرا و حــیــدری از هرچه گفتــهاند و نگــفـتند برتــری مـنـظــومۀ نبــوّت و شـمـس امــامتــی الگوی عــزّت و شــرف و استـقـامتی در چــارده کــریم که روح کــرامتـنـد مشهورتر به لطف و عطا و کــرامتی با نام تو جـحـیــم شود بــوستــان گــل تنهــا به یک نگــاه شـفـیــع قــیــامتـی بی مهر تو تـمام عبــادات جـن و انس در حشر نیست غیر زیان و غــرامتی تا حشر بر ریــاض جنــان ناز میکنم گـر باشدم شبــی به بـقـیـعت اقــامتــی دلهـای مـؤمنـیـن جـهـان شـد مـزار تو شــام ولادتـت شـده دل بــیــقــرار تــو دورم اگــر ز صحن و ســرای بقیع تو چشـمـم بوَد به پنــجــرههای بـقــیــع تو هر روز صبح، مرغ دلم ز آشیان خود پــرواز میکنــد به هــوای بــقــیــع تو با آنکه نـیـسـت قبه و ایــوان حائــرش سبقت برد ز کـعبــه، صفــای بقیــع تو بوی بهشت میوزد از خــاک زائـرت ای جان عــالــمی به فــدای بـقــیــع تو پیـوسته زائـر حـرمت روح انـبـیـاست بالله قسم حـریم تو آغـوش کبــریــاست تو مظهــر خــدایی و جــان پیــمبــری قــرآن مصطفی به سر دست حیــدری هم دومیــن وصــیِ رســول مکــرمـی هم اولیــن ســلالــۀ زهــرای اطهــری باید سرود مــدح تو را با زبــان وحـی کز وصف جن و انس و ملایک فراتری حُسن خدا به حُـسـن تو دیــدار میشود چون حُسن بیحدود خدا را تو مظهری هم صبر توست حکم خــدا هم قیــام تو در هر دو حال بر همه مولا و رهبری چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است چـون و چـرا بـه کار خداوند اکبر است ای دین حق به صبـر تو پاینده یا حسن صبرت حــدیث نهضت آینــده یا حسن صبر تــو بود تیــغ خداوند در غــلاف صلحت به خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن صلح تو و معــاویــه؟ بــاور نمیکنــم دشمن ز کار توست سرافکنده یا حسن تو خود تمام دینی و او خود تمام کــفـر او تیــرگی، تو مهر فــروزنده یـا حسن تا بود، بــود حق به وجــود تو پــایــدار تا هست،هست دین ز دمت زنده یا حسن شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست «میثم» هماره پیرو صلح و قیام توست |